سوارکاری به معنای نشستن بر پشت یک اسب و کنترل حرکات آن میباشد. ویژگی این
ورزش این است که انسان و مرکب (معمولاً اسب) را متحد میسازد، بنابرین موفقیت اسب
و سوارکار به ارتباط و اعتماد و احترامی که آن دو برای یک دیگر قائلاند، بستگی دارد. برای
شروع به یادگیری سوارکاری نیاز به هیچ دانش و مهارت قبلی ای نیست، با این حال به دلیل
قدرت جسمی و ذهنی که کنترل کردن اسب نیاز دارد، به کودکان زیر ۷ سال توصیه نمیشود.
سوارکاری ورزشی بسیار قدیمی است که از دیرباز به منظور جنگیدن یا پیامرسانی به افراد
آموزش داده میشد.
تاریخ رام کردن اسب هنوز به درستی شناخته نشدهاست. باستانشناسان با توجه به
قدیمیترین آثار بر جای مانده از پیشینیان در رابطه با رام کردن اسبها، معتقدند که اولین
اسبهای اهلی به بیش از سه هزار سال قبل از میلاد برمیگردند. قبل از آن اسب به منظور
تهیه غذا شکار میشدهاست. البته باستانشناسان در بعضی نقاط
از اروپای شرقی دهنههایی پیدا کردهاند که به شش هزار سال قبل از میلاد برمیگردند.
این نشان میدهد که انسان از آن زمان سعی داشتهاست که اسب را رام کند و از آن
بهره ببرد، ولی به دلیل سرعت آن در فرار موفق نشدهاست. قدیمیترین آثار در اروپای
شرقی، شمال قفقاز و آسیای مرکزی یافت شدهاند.
اگرچه اهلی ساختن اسب در مقایسه با حیواناتی چون سگ (نه هزار سال قبل از میلاد)
و گوسفند و بز (پنج هزار سال قبل از میلاد) مؤخر بود، با این وجود تحول عظیمی در زندگی
انسان بهوجود آورد. انسان نه تنها از گوشت و شیر اسب بهره میبرد، بلکه برای جابهجایی
نیز از او استفاده میکرد. نکته جالب در این باره این است که مورخان عقیده دارند که مردم
قبل از یادگیری چگونه سوار شدن بر اسب، از ارابه استفاده میکردند. آنان برای این فرضیه
خود دو دلیل عمده ارائه میکنند:
مهار و تربیت کردن اسبها در زندگی مردم اوراسیا تحول و تأثیرات فراوانی به دنبال داشت.
در حالی که در گذشته طی کردن مسافتهای طولانی غیرممکن به نظر میرسید، انسان
توانست به کشف سرزمینهای جدید و کشور گشایی بپردازد. کمکم وسایلی برای هدایت و
تسلط بیشتر بر اسب مانندزین و رکاب (که از اختراعات چینیها میباشند) ساخته شدند و
در اختیار سوارکاران گرفتند. تربیت و پرورش اسب نیز، به خصوص در خاورمیانه اهمیت
بسیاری یافت و صحرانشینان این مناطق به پرورش و نگاهداری اسبهای اصیل عربی
پرداختند. سوارکاری تا اواخر قرن پانزدهم، بیشتر در جنگها معمول بود. البته در بعضی
از کشورها مانند ایران باستان، بهعنوان ورزش و سرگرمی نیز مورد توجه قرار میگرفت
(مانند بازی چوگان)، ولی جنبهٔ هنری آن از اواخر قرن پانزدهم میلادی به بعد اهمیت یافت.
سرانجام در اواخر قرن نوزدهم، با پیشرفت صنعت و جایگزین کردن اسبها توسط ماشین
آلات، سوارکاری جنبه ورزشی و سرگرمی که امروزه مشاهده میشود را به خود گرفت.
اولین گام یادگیری سوارکاری، یادگیری ارتباط برقرار کردن با اسب است. سوارکار باید بتواند
خلقوخوی اسبی را که قرار است سوار شود درک کند و با او به خوبی ارتباط برقرار کند،
تا اسب فرمانهای او را بهتر درک کند و انجام دهد. اسب با انسان متفاوت است و همین
تفاوت است که باعث جذابیت این رابطه میشود. هرچه بهتر بتوانیم طرف مقابلمان را درک
کنیم و یادبگیریم که غرایز او را بفهمیم، رابطه ما بهتر میشود. رفتار پر از ترس اسب مغرضانه
نیست، بلکه یک واکنش طبیعی برای حفاظت از خودش است. اگر بتوانیم این احساس را
در اسب ایجاد کنیم که ما از او حفاظت میکنیم، به ما اعتماد میکند و دیگر از هر فرصتی
برای فرار استفاده نمیکند. با این حال حتی وقتی به ما اعتماد میکند، باز هم اسب
حیوانی است که بهطور طبیعی در گله به سر میبرد. در موقعیتهای هراسآور نیز همواره
به گله میپیوندد.
سوارکار میتواند از روی حرکات و برخی از اعمال اسب متوجه منظور او شود. حرکات
گوشهای اسب در این مورد بسیار مؤثر است. بهطور مثال، هنگامی که اسب گوشهایش
را به سمت جلو میچرخاند و سرش را بالا میگیرد، به این معناست که صدایی او را نگران
کردهاست و او بادقت در حال پیدا کردن منبع صداست. یا هنگامی که اسب گوشهایش را در
جهات مختلف میچرخاند و حرکت میدهد، به این معناست که با دقت اطرافش را تحت
نظر دارد. گوشهای مایل به سمت پایین در دو طرف سر اسب، نشان دهنده تسلیم شدن
و اطاعت اسب هستند. البته این حالت گوشها در صورتی که لبها به سمت پایین افتاده
باشند، نشانه خوابآلودگی است. اسبی که گوشهایش را میچرخاند و زبانش را بیرون
میآورد، قصد سربهسر گذاشتن و بازی با سوارکار را دارد. اگر اسب گوشهایش را به
سمت جلو مایل کند و سرش را کمی خم کند، یعنی به سوارکار (یا هر کس دیگری)
اعتماد دارد. اگر گوشهایش را به سم عقب بچرخاند، یعنی چیزی باعث بیاعتمادی
یا عصبانیت و ناراحتی او شدهاست. در صورتی که گوشهایش را به سمت عقب
بخواباند، یعنی بسیار خشمگین است یا این که به شدت ترسیدهاست. در این صورت
اسب میتواند بسیار خطرناک باشد و حمله کند. حرکت سر و پاهای اسب نیز میتوانند
در درک منظور او کمک کنند. اسبی که سرش را کمی پایین میآورد و ناگهان بهشدت تکان
میدهد، بدخلقی خود را نشان میدهد. هنگامی که پاهای جلویش را بر زمین میکوبد،
عصبانیت یا بیقراری خود را ابراز میکند، در حالی که وقتی اسب پاهای عقبش را بر زمین
میکوبد، میخواهد بفهماند که چیزی باعث ناراحتی او شدهاست (مثلاً مگس و…).